بوسه ات مرحله ی پر هیجــانـی دارد!
چشم و ابروت عجب تیر و کمانی دارد!
نکند وارث لبـــخند مونالیـــــــــزایــی!
که لبت مثل لبش، راز نهـــــــانی دارد؟
هُـــرم آغوش تو یعنی که خدا هم با تو
گاه گاهی هــــوس خوشگذرانــی دارد
کاش تکلیف مرا چشــم تو روشن بکند!
کــه خریدار تـــو بودن چه زبانـــی دارد؟
با دوتا بوسه بیــــا امر به معروف کنیم!
لذتی بیشتر از چشم چـــــــرانی دارد
بعــد آشوب بزرگــی کـــه لبت برپا کـرد
چشم تو فتنه ی یک جنگ جهانی دارد!
بوسه ات ولولــه انداختــــــه در اندامم
حتم دارم، لبت اکسیــــــر جوانی دارد!

علی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به علی کوچولو داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی علی کوچولو به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت علی کوچولو وحشت زده شد